-
تو ای پنجشیر!
1393/12/08 00:40
تقدیم به تمامی قربانیان حواث المناک اخیر که در اثر برف کوچها، جان شیرین شان را مظلومانه از دست دادند و کسی به داد شان نرسید. تو ای پنجشیر! هوا بس سرد زمین آبستنِ صد درد "زمستان است" دو دستِ دهکده از نان و آبادی تُهی گشته سراسر زندگی خاموش و بهمن میبرد با خویش تمامِ آرزوها دلِ هر دره با غمنالهها سوسوزنان...
-
برای تو !
1393/12/03 13:33
بـــرای تــــو ! تمام مصرع های شعر من نثار تو سراسرِ بهار دل برای تو دمی بیا عزیز و همقطار من سخن بزن به کوچه های زندگی که خسته و شکسته اند و پا بپای واژگان شعر من قدم بزن به چار سو نگاه کن جهان کجا و ما کجا ستاده ایم ؟ ز کوچه های کودکی ز خانه های بی چراغ ز زندگان بس خراب ز "یولمرب" ز "شولگره" که...
-
آرزو!
1393/11/26 20:38
آرزو! عهد بستم تا بسازم میهنی از تن خورشید و از ابر بهار از ترنم از ترانه ماندگار راه رفتم سخت افتادم و لیکن باز ایستادم نگفتم راه نیست باز گفتم خاک را با خون خویش گلشنی سازم برای زندگان با همه درد زمینگیر زمان مانده ام در نیمه راه. ای شما روندگان کوی عشق گر عدالت نطفه بست در چشم تان باغ آزادی به خون سیراب گشت آفتابم...
-
کیم!!؟
1393/11/26 20:32
کیم!!؟ من همان آدم کم هوشم در قحطی روز که به جای علفی نان فرزندم را به بُز زیرک همسایه ی مان بخشیدم.
-
مینا
1393/11/16 20:43
مینا! گفتی؛ "من راه خود را یافته ام" " بیدار گشته ام" رفتی درون چشم سیاهی به جنگ خصم پر شور و استوار تا آفتاب به چتر سیه بخت دختران چون خوشه های دامن دریای نیلگون روزی طلوع کند. مینا؛ گفتی و سر به راه عدالت گذاشتی با همتی به قامتی کوه های نامدار تا روزگار ز بند اسارت رها شود دردا که رفتی، وز خون تو...
-
آزادی
1393/11/06 23:55
آزادی آنقدر نام ترا بر در و دیوار زمان بنوشتم بخون آزادی که تو در رگ رگ هرخسته دلی جوی خشکیده و ویرانه پلی سبز روییدی و با بانگ خروسان سحر در دلی هر شب شوم مرگ استبداد را بیدرنگ می خوانی. م.آژن
-
فریب نخواهم خورد!
1393/10/05 13:18
« فریب نخواهم خورد» چند سال قبل، هنگامی سروده شده است که جورج بش خونخوار رییس جمهور اسبق امریکا جایگاه جنایت پیشه اش را به بارک اوباما سپرد و مطبوعات غرب و متحدانش برای آماده سازی اذهان عامه جهت رسیدن به امیال شوم شان، شب و روز داد می زدند که اوباما جای پای بش قدم نخواهد گذاشت و به اقشار زیرین و بخصوص سیاهپوستان توجه...
-
گل سرخ
1393/07/22 14:37
گلـــــــسرخ رفته بودم به بهار تا بیابم گل سرخ و بچینم دسته ای بهر عزیزِ سفرم یک صدا از ته ی خاک به دلم رخنه نمود دست بردار و تماشاگر باش! دشت ها؛ گرچه سراسر به سخن خاموش اند وز درون تندر و بس پر جوش اند این تپش از دل خونین هزار لاله شنو و بیاموز و بشر آگاه کن و به یار هدیه نما و به هر پنجره ای که به بن بست خفته است...
-
زمین را عشق باید کاشت
1393/04/31 12:09
زمین را عشق باید کاشت! زمین را شخم خواهم زد سراسر هرزگی را هر وجب ویران خواهم کرد زمین را شخم خواهم زد درون درز دلهایش فغان زندگی آزادگی را کشت خواهم کرد تمام کشتمندان را بجای تخم های زرد که بار آورد عقامت را نهال عشق خواهم داد زمین را از رگ ریشم (1) و از جویبارِ خونین رفیقانم و ا شکی ریخته ای صدها هزار مادر سراسر شاد...
-
فلسطین راه باید جست!
1393/04/24 13:50
فلسطین؛ راه باید جُست! فلسطین ؛ آه من با درد تو یکسان فلسط ین؛ خون من چون خون تو ارزان فلسطین؛ تا به کی باید کفن دوزیم به فرزندان تُرا در هرکجا با دشنه ای صد ناسزا کشتند مرا با فقر و جهل و جنگ آغشتند همین بدکیش و آدمخوار به وزن زندگانی کشته ما را در شبان تار. تُرا من در میان آتش و اندوه تُرا من در مقاومت تا نهایت بس...
-
بدخشان!
1393/02/27 14:47
بدخشان! بدخشانم به ماتم رفت و خونین گشت و من قدر تمام لاله زارت در دل صحرا به سوگت اشک باریدم و مشتی خشم را با خلق تو ای سرزمین لاجورد و عشق گره کردم که باید ریشه خشکانم جنایت را که باید این جهنم را بهار تازه و آزادگی بخشم. "آژن"
-
زنان! عصیان
1393/01/12 11:34
زنان ! عصیان زنان آوازی در زنجیر زنان پایمال جهل هرزگان پیر زنان چون عشق و آزادی گهی بر دار گهی تحقیر. زنان! آتش زدن بر این گران اندام گریستن زیر دندان ستمکاران عدالت نیست شهامت نیست نکن ناله عدو با تیشه اش خرسند میگردد. زنان! با قرن خون و مرگ که از لبخندهای دختران صد کام می جویند چه باید کرد؟ زنان! با اژدر خونخوار که...
-
بارانی
1393/01/12 11:19
بـــــارانی تو به باران دلم که ز چشمانم می بارد اندوه اندوه هیچ مگو طاقت کن آنقدر تشنه ی دیدار توام که به دریا برسم در عطشم باز آ با نفست گلشن جان مرا سیراب کن. 10 حمل 1393
-
رویا
1392/12/15 12:25
رویــــا! باغبان را کشتند "رویا" را به تمنای خزان زیرانگور به خاک بسپردند رهزنان خنده کنان مست شدند فاتح باغ شدیم خون رویا به تنی تاک رسید تاک جایی هر خوشه به باغ زندگی را به شهامت بشارت بخشید. 12 حوت 1392
-
فریاد خون!
1392/07/14 10:24
فریاد خون! زندگان را کشتند زندگانی را نفرت کاشتند بر لوح ِهر گذری غمزده ای که سراسر خون است و به فریاد دلش آسمان می گرید بنوشتند؛ "قهرمانان جهاد". فقر ویرانگر کابل را کتمان کنید ولی با این تن دریده ی هر کوچه و باغ که به تاراج شما ناخلفان خشمگین میخندد چی توانی کردن ؟ دستی خونین شما که به افسوس دروغ جان فرزند...
-
سخن عریان
1392/01/12 13:26
سخن عریان من سخت زخمی ام زخمی که التیامش تکاپو آزادیست در تلالوی استقلال اینجا روسپیان استاد تهذیب اند و قاتلان قهرمانان تاریخ. مردیکه تاج بر سر نهاده است به فاحشه ی می ماند که هر روز سر از آغوش یک ناروا بدر می کند و با لبخندی بویناک تجدد شاه شجاع را شرمنده می یابد. اینجا مسلسل "پنتاگون" و امارت...
-
بهاران نیست!
1391/12/27 12:18
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA بهاران نیست بهاران است! سخن زیباست هنوزدر کنج ذهن عشق زمستان است نه باران است نه بویی از بهاران است دل من درازای غصه ات ای دوست ای میهن چه بی تابانه خونش ریخت سراسرزندگی آزادگی در چنگ زندان است بهاران کو یاران کو جهالت ساقه ی هر لاله را زنجیر پیچیده دروغ است آنچه می لافند؛...
-
ملاله
1391/11/28 21:43
به ملاله؛ که خونش را به قلم بخشید تا مکتبی بسازد برای "نسل رنج و خون " "آژن" مــــلاله؛ ا ی دختر پــــاک عـاشقــــانه بی باک مخوان تو دلــــبرانه! خفــاش ستم گـرفته قــابو در آن سوی مرز و این کـرانه گرگ اند همه در لباس مردم کردند به تــرور تـــــرا نشانه گفتی قلم و کتاب و حـــقم کوفتند به سرت چو...
-
ندارند جهشی
1391/10/08 14:11
ندارند جهشی واژگان می گریند وقتی از جانی ملکم گویم حیف این مردم غلتیده به خون اشک بارند و ندارند جهشی برگزیدند سکوت را به مداوای تن زخمی خویش. دستی در خون هزاران جلاد سنگ افسوس جهان غارت فرق و دندان مرا می شکند همتم بدرقه کن که به لب آمده جان مرگ بهِ از نفس ِ بی آزرم گر بدین پستی پستان بیغرض در قفس سرد زمان خو گیرد. 7...
-
تقویم خونین
1391/10/06 22:45
به مناسبت سیه روز ششم جدی ۱۳۵۸که توام بود با اشغال و جنایت سوسیال امپریالیزم شوروی و نوکران حلقه به گوشش در افغانستان . تقـــویم خونین در پاره پاره گوشه ی تقدیر ملتم از شش تا به هشت خون است و جنگ و جرم و جنایت برخیز ای عزیز تا بشکنیم دهان ستم آفرین را ورنه کلاف جنگ و اسارت هزار سال می پیچد در سراسر تقویم عمر مان. 6...
-
ففط آزادی
1391/09/04 16:50
فقط آزادی برای زندگی آبادی می خواهم برای عشق آزادی برای زخم لب هایت تبسم های بی پایان برای جان من این میهن در بند و زنجیرم فقط آزادی و آزادی و آزادی می خواهم کابل- ۶ ثور ۱۳۹۱
-
عشق را باور کن (۴)
1391/08/06 11:49
عشق را باور کن (۴) چترا! من لحظههای تاق زمان را همیشه وقت قربان یک نگاه تو کردم که آن نگاه پرواز عاشقانه به سویی رهایی است همپای من بیا قاف فراخ زندگی را جاودانه کن شب های سرد و آتش و درد را ترانه کن از عشق سخن بزن که نمیرد به کنج دل عصیان زندگی چترا در پشت بام خانه ی همسایه های دور نور است و غرش است کلکین را گشا که...
-
سرود سرکش
1391/08/06 10:47
سرود سرکش میان حنجره ی من سکوت آتش بو د چرا که عشق همان عشق عشق و آزادی سرود سرکش بود! زمستان ۱۳۹۰ بلخ
-
در دنیاییکه .....
1391/02/28 14:41
در دنیاییکه ... در دنیاییکه رسولکانش به رذالت همدیگر ایمان آورده اند چگونه از تو ای سفیر لاله های نجابت و قاصدک دشتی سخن برانم در دنیاییکه آزادی را به نرخ کاه زرد حراج میکنند و بزدل عاشق جنگ است و اوباش حاکم شهر دمادم فقر ترور تفکر تزویر و تزریق فحشا تسریع می شود چگونه از تو ای کبوتر آزادی سخن برانم در دنیاییکه...
-
دنیا در مشتم
1390/05/01 13:24
دنیا در مشتم Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA در مشتم دنیاست اگر کنارم درهر قاره ای یک یک تن ایستاده برزمند و بمیرند و برویند. ثور ۱۳۹۰
-
باور کن !
1390/05/01 13:18
باور کن ! Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA ما دویدیم به بی باکی ماه نرسیدیم به خورشید به آزادی و عشق ما ندیدیم که بگویند جهان آباد است و خدا آزاد است . گر تو آزادی را با دو چشمان ناباور خویش دیدی و دیدی دیدی تازه کن یاد بهاران را یاران را نعره زن "آژن" "آژن" و من از گور به پاسی سخنت می...
-
بودم
1390/05/01 13:12
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA بودم فاتح دنیا من بودم اگر پدر پدرانم به دروغ و تضُرع آن نابکار دگم را پرستش نمی کرد. ثور ۱۳۹۰
-
در خود ؟؟؟
1390/05/01 13:05
در خود ؟؟ Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA پای بسته دل شکسته هوس سفر خیال بیهوده ی ست
-
هویتم کو؟
1390/04/15 00:52
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA هویتم کو ؟ مگر من آزادم که جهانم زندانیست بر گرد من و تو اگر من آزادم بگذار سرودم را بخوانم و خانه ام را آفتابی سازم و تو نیز... اگر آزادید گرگ ها بر گرد گرد گرد تو شب ها چه میکنند نه برادر منی در این حصار که آسمانش بدست خداست و زمین اش پای بوس امریکا وقتی عشقت را انکار...
-
گدای بیش نیستی
1390/04/15 00:43
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA گدای بیش نیستی لعنت بر این تفکر بس پوچ که زندگی ات را و ثروتت را ملا بچه ای به کام اژدها ریزد و تو... بی آن که دهانش را بشکنی گدای بیش نباشی *******