در این هوای مرگزا
که بیمایگان
از نسل درندگان اند
و متجاوزان
با اختاپوت جنایت
بر گرد مان طناب تنیده
و وسط مان
کوه قاف کشیدهاند
من فراهی بدخشانیم
من هراتی ننگرهاریم
من خوستی بامیانیم
هنگامیکه در «هسکه مینه»
بر ماین مینشانی
و یا در «برچی»،
منفجرم میکنی
«پامیریان» در سوگ مینشینند
«براهویان» به انتقام.
ای سلاخ شرفباخته
آگاه باش:
تافتهی باهم بافتهام
جدا ناپذیرم
که توطئه و تفرقه هیچ نخواهد کرد.
تمام دخترکان نگونبخت
و مادرکان سوگوار
و کودکان بی سر پناه
فرزندان «سیهمو» اند
و همدیاران من
هر کجا کُشتی
مرا کُشتی
هر کی را راندی
مرا راندی
رنج استخوانسوز
و چشمان به خونابه نشسته
و آوارگان دور گردون
و قحطیزدگان گیتی
از کلیت من اند
من، منش فردی ندارم
و کُرنشی در برابر خصم
هنگامیکه رگبارم میکنی
دو باره سرخ خواهم دمید
با تعهدی به طاقتِ میلیون
به بسیج
به تهییج
به قیام همگانی «رخشانه»هایی زیر باروت میاندیشم.
در این هوای مرگزا
لُنگهای پر گَند
که مُهر صد «سیا» را
به ماتحت خود
به تکرار خوردهاند
و از جبین شان جنایت جاریست
شبها در زیر ران اجنبی اند
و روزها
«سیاستِ» مرگ میزایند
بر بام صلح
از ما طلب اطاعت دارند
آه مردم!
خاموش رفتن
و به آسمان چشم دوختن
نهایت ابتذال است
و وقاحت زندگی.
من طلایهدار مهربانیام
و گورکن جنایتکاران
مشت بلند استقلالخواهیام
که شقیقهی غارتگران را
پاش پاش خواهم کرد
لحنم
زبان سرخ زمان است
بیان «مرادیان» نیست
و نفرتم به کوچکی «سمر»(1)
راه باید جست.
۱۳۹۶
(1) اشاره به سخن سخیف سیما سمر که در برابر تصویر گلبدین جلاد ساده گفت: «یک معذرتخواهی از مردم افغانستان قرضدار است»!.