در من آرمانی که میجوشد
بس بزرگ است
ای جوان جانم
با حقیقت همسرشت و
از دروغ فرسنگها دور است
از سپهر تا دل بخواهد
عشق و آزادی
از عدالت
از شکوه زندگی لبریز
از شمیم لحظهها سرشار
با منی فریاد زنی
ایستاده در کنج جهان تنها
با منی تیر خوردای
در قعر شب
از بند جهل آزاد
گر مرا ای نونهال همراه و
همراهی
گر بدین اندیشه و
این راه آگاهی
جرعه جرعه رود مردم باش
خروشان شو
ذات مکاران
تبهکاران خونآشام بزدل را
با شرار بیقرار عشق
ویران کن.
م.آژن
۲۱ میزان ۱۴۰۲