بدخشان!
بدخشانم به ماتم رفت و
خونین گشت
و من قدر تمام لاله زارت
در دل صحرا
به سوگت اشک باریدم
و مشتی خشم را با خلق تو
ای سرزمین لاجورد و عشق
گره کردم
که باید ریشه خشکانم جنایت را
که باید این جهنم را
بهار تازه و
آزادگی بخشم.
"آژن"