گند گناه
هستند درین کرانهی پر پیچ مردمی
دور از کنار ما
شاید میان ما
با اشک غم تنیده و
بی درد
با شراب هوس عطسه میزنند
انگ شرف فروخته
خش خش به سوی زر
آوازمیدهند
روز مــــــــــا
در پی روز م و روز
روز ما روز شما
روز انسان سترگ
روز پایان دروغ های بزرگ
روز خوشبختی دریا و گیاه
روز بر چیدن درد جانکاه
روزیکه چکاوک پریده
با هزار شوق به وطن برگردد
آشیان گیرد و صد نغمه زند
نهراسد ز درختان بلند
و درخت از فصل ها
فصل ها از ابرها
ابرها خون نبارند به زمین
آسمان!
اشک روان است ببین
در پی روزم و روز
روزیکه کودک افغان و فلسطین و
عراق
دست آوارهی سونامی و کشمیر گیرد
روزیکه تو بنوازی بر من
من بخوانم بهر تو
آدمی دست گدایی نکند پیش دگر
لبخند فاصله را بزداید
گریه عیب باشد و شرم
زندگی!
من به آغوش تو می گیرم گرم
در پی روزم و روز
روز فردای نوین
روز بر هم زدن استبداد
روزیکه فقر نباشد به زمین
و نداند کسی شعر حزین
دار بهر جلاد
و بهار بهر همه رنگین باد
در پی روزم و روز
روز ما روز شما
روز انبوه محبت
روزیکه آمدنیست.
۸ جنوری ۲۰۰۶