بِبر جلاد
بکُش ما را
که خون ما
نوُید بذر آزادیست
چه میگویی،که میترسیم
و تسلیم تبهکاران خونآشام میگردیم؟
هراس در چشم مان مردهست
غرور قامتِ بالای «سرور» ها
دل این خاینان را سخت پژمرده ست.
تو ای پست زالوی مرداب
تو ای جلاد
تو همت کن
فشارده ماشه را بر قلب مان
بیباک
که رسم ما به پا ایستاده مردنهاست.
چه می ترسی
بِبر جلاد
بکُش ما را
که خون ما چو سیلابِ سهمگین می کَند
دژ ستمگر را
درفش انتقام ما
جهان را از ستم آزاد خواهد کرد.
در این تنگنای خونباران
قسم یاران
که تا سر در کف است
مستانه می رزمیم
و تسلیم سیاهیها نمیگردیم.
برادر جان ترا سوگند
به آرمان سترگ قلهی انسان و آزادی
که گام در گام راه «فیض» نگذاری
برادر جان
به سوگ منشین
مکن ماتم
بسیج کن خلق ها را
تا بخشکد
ریشهگاه مرگ و استبداد
بزن فریاد
بگندد تخم هر شیاد.
برادر جان شنو،
این آخرین آواز:
غرور خون یاران را
شکوه جزم رزم همدیاران را
تو حرمت دار
تو حرمت دار.
۸ قوس ۱۳۹۸