به رامین حسین پناهی و یاران مبارزاش
اینجا...
و شب را به زیر دار
به خیال صبح سپری کردم
و با این تصور که:
فردا، صحنه را حماسه خواهم ساخت
و اگر چشمانم گشوده بود
بر حقارت تان
خواهم خندید
و اگر دستانم باز ماند
خورشیدی ترسیم خواهم نمود
و اگر مجال سخن بود
خواهم گفت: مرا بکُشی
با اندیشه ام
و ریشه ام که عجین است
با سرزمینم چه خواهی کرد؟
غافل از اینکه جلاد
با تمام قدرتش
از چشمان یک اسیر
و انگشتان یک مصلوب
و زبان زندانی
هراس بی پایان دارد
زیرا
«اینجا قلب سالم را زالو تجویز می کنند».
م. آژن