آواز رزم

آواز رزم

اشعار انقلابی و مردمی از سرزمین ویران و اسیر به نام افغانستان
آواز رزم

آواز رزم

اشعار انقلابی و مردمی از سرزمین ویران و اسیر به نام افغانستان

نپـــــذیــــــریــــد

 به خلق بیدار امریکا،آنانیکه قهرمانه در مقابل رژیم خونخوار بش ایستادند

و جنایات هولناکش را افشا نمودند و در این راه همصدا با اقشار محروم می رزمند. 

نپذیرید از خلق‌های سخن می راند که نا آگاهانه  بدون آنکه بدانند در افغانستان ، عـــراق

فلسطین و سایر نکات دنیا چه می گذرد قربانی دروغگویی شده  و  مطــبوعات و رســـانه

های گروهی وابسته در گوش شان امپریالیزم امریکا را منجی بشریت پـــــــف کرده  و از

وجود شان استفاده اعظمی برده است.

 

 نپـــذیــزید

من در این وحشت توفانزدگی

بارها از پی هم

از جگر تندر وار

تا رمق در نفسم رفت

                     فریاد زدم

خلــــق ها

وارث زندگی مرگ

پاسبان شرف و حرمت تان

امپراتوری دزد

مافیا تولهِ سگ ویرانگر

خلـــــق ها

آزادی

هدیه ی سُم ستم

جهل بیدادگر اخوانزدگی‌ست

و دموکراسی

آه دموکراسی

شربت جرم و چپاول به دهان

خون فرزند شماست

زیر این پرچم آلوده به خون

کف نزید ننگ دارد

زخم ما یاری دستان شما می طلبد

درد مان مشترک است

جشن شان ماتم ماست

پایکوبی نکنید

            شرم و نجاست دارد

خلــــق ها!

خون سیاه

کره‌ی فقر

خون فلسطین و عراق

عرق و خستگی درد روان

انجن انگل سرمایه به پیش می راند

خلــــق ها

تیل از بهر غذا

انجیو بهر نجات

و خدایی که رهاند ز سونامی و بم

و خدایی که مافوق خداست

نپذیرید  دروغ است و دغل

هــــــــان !

و خدای که ستمگر همه جا می کارد

                                      دالـــــــــــر است

نرم می کاود ادراک جوان را

تا مفلوج کند

ببلعد از رگ من

          رزق حرامزاده را

تف بر قافله ی قصابان

و قتی با ماشه ی نارنجک و بُم

صلح می کوبند بر سینه خلق

می نشانند بر سر و زیر مدال

و وقیحانه تر از هرزگی اش

سیم پیچیده به نعش وطنم

از سیه گیسوی خون پیچ هزاران مادر

از شرار شب بی‌صبح و صدا

                           رسمـأ می خواهتد

بودنش را تصدیق *

خلــــق هـــــا

ساز سوزنده ی مرداب شوید

مشت سازنده ی تقویم

تن تسلیم شکنید

نپذیرید نپذیرید

              که سهل است و دروغ

ماسک هـــا را بدرید

لاف اژدر شــــــکنید

بلی سونامی شریان ددان می بایست  

خلـــــق ها

نگذارید که بادها ببرد حرف مرا

تا کجا خواهد برد؟

کوه ها بیدار اند

آب ها در همه جا

دشت ها پشت سخن می خوانند

خلــــق ها

روز به غداری به ما چیره شده

صبح دیگر باید

برخیزیم

                      می 2005

 

-----------------------------------------

کرزی از مردم خواست موافقت نامه ی شـــــــرم

آوری را امضا کنند که طــی آن عساکر امریکایی

می بایست تا شصت سال دیگر در خاک ما بمانند

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد