آواز رزم

آواز رزم

اشعار انقلابی و مردمی از سرزمین ویران و اسیر به نام افغانستان
آواز رزم

آواز رزم

اشعار انقلابی و مردمی از سرزمین ویران و اسیر به نام افغانستان

قصه ای دخترکی کهنه فروش

 

 قصه ای دخترکی کهنه فروش

 

 

مادرم عادتِ خوب دارد

از شب و شب زدگان خاکی

از رخ آیینه های خسته

از ستارگان نیلی

تا شباهنگ بخواند

یا گاهی

سرهرجاده به ما می گوید

قصه ای دخترکی کهنه فروش

داستان غم نان ِ پسرک

رقص ژولیده دستان گدا

درِ هر خانه  به فرش سنگ سرک

تن خشکیده ی انسان و درخت

خشم کوبنده ی کودک ز گریبان خدا

مادرم شاهد آلام زمین

مادرم ناول نا خوانده انبوه اندوه

مادرم...

و همیشه ابر بارانی چشم

بغض ِ لای نفسش

ماجرا را نا تمام مگذارد

نزدیک صبحدم  است

مادرم بخیه زنان می گوید

دختر زیبایم

سر بدر آر از این روزنه ی سرد عبوس

تو به این تشنه ترین حنجره پژمرده

نعره بردار به هیبت

                     به صلابت

و بگو

گشتی های کوچه های ویران

دل خونین زمان و مکان

جگر ویروسی هار و حرص

سائلان ولگرد

که نمک را خوردید

و نمکدان بردید

شاهرگ شرم شما

درمیان مردم چشم کدام بی شرم است

کنده و کارد و قناره ز کدام رهزن قرن

به غنمیت بردید

نه سلام میدانید

و نه هم نیمچه کلامی

و فقط  مرگ به بازوی سلاح میکارید

آخ

لذت یال و سبیل جنگی

گنج و حدیقه "بودا" و "اهورا" به تاراج برده

 

دخترم

دست بریده فرزند و پدر

تب سوزنده محکوم به سوی اعدام

لب تفتیده هامون و هری

شعله ی زخم فغان سای دل کابلیان

دهان دوخته ی چلچله ها

گرد پای غربت

جشن سوزنده ی تصویر و صدا

رقص تحقیر دوکارد

حمله ی نیمه شبی چون شبخون

و چپاول به آهنگ "کمک"

سهم روزنه ی این زندگی است

 

دختر زیبا یم

هرگز

      آیا

هیچ این افراط گر

بر گشته از تاریخ

ازمنطق

از احساس

میداند

بر جدار دل خاموشِِِِِِِ ِ من

خون رستم به فغان می جوشد

وقتی خونابه ی چشم طفلکان بی خواب

جای هر ماشه که قلب می شکند

فر و فواره کند

مرزها نیز فرو می پاشد

آتش دامن من

پشم و پوستین شپش گونش را

قصر زربفت فراتر ها را

بیدریغ خواهد سوخت

دختر زیبایم

چه بگویم

ز کجا های کجا

تربلینکا ، خمینی

فرانکو ، باستیل

نه نه

درد های کوچه ی ما بسیار

شب را هم پایان

خواهر کوچک تو در خواب است

صبحدم نزدیک است

بقیه ی مادرک ناکام را

وقتی خورشید ز جا برخیزد

و به پروانه و شبنم که بدین جا آمد

فاجع تلخ "زرمینه" که هر لحظه دلم می گرید

به شما خواهم گفت

اول می 2000

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد