اشعار انقلابی و مردمی از سرزمین ویران و اسیر به نام افغانستان
اشعار انقلابی و مردمی از سرزمین ویران و اسیر به نام افغانستان
خـــواست مــــــن
ای آنکه در غیاب تو من داد میزنم
هرگز نخواسته ام همه چیز را به من بده
من ساده ام بسان صداقت
دهِ میان شهر
منشور زندگی من این است
یک جرعه زندگی
یک خط آبرو
بی دغدغه هوا
آزاد چو سرو کوه
در سایه برگ نور
یک لقمه نان
با همه مردم
12/8/2001 کمپ
آژن
1385/10/08 ساعت 12:53 ق.ظ