من با شنده ی این سرزمینم
آنجا که"برادران" ناخلفم
ناشناخته
گورم را کنده اند
خونم را
غرورم را
و میهنم را در قمار جنگ باخته اند
یا شاید بر گرد چرسی
سفله گانی که تدریس حیا می کنند
بر خونهای ناخشکیده
و گرده های مردم بی نان
خمیازه کشان مست می رقصند
اینان قبای دین به تن دارند
آزادی را
و ایستادگی را سلاخی می کنند
کدو جمجمه های بیمار
با چند بغل قانون
در خانه ی که به طویله شباهت دارد
توجیه گر جنایت خویش اند
اینک بر سیاحت
ثروت
و تطاول شیر پور دیگر
اندیشه می کنند
من عضوی این زمینم
و شهروند شهرتبعید
مادر !
سلاحم کو .
اکتوبر2006