دختر بی وطن وبی مادر
کاری می باید کرد
کارستان
بزند چنگ به تقویم جوان
دست نامرد زمان را بشکن
راستی را دریاب
ترس وتزویر
سکوت
کهنه حجاب عق را
مشت خاکستر کن
از جهنم بزند لاله بدر
آفتاب بر دل ویرانه ی ما
نه نگویید که آواز دهد
لانه کند
زندگی پاک شود
باغ شود
ده به ده میوه دهد
نبض زخمی زمین
خواهش دریا دارد
گردش چشم تو
آهنگ دگر
شعر دگر
فصل دگر می طلبد
غم شب را بتکان
به سحر باور دار
آمدنیست
کار کن
دخترک بی وطن و بی مادر
تا خدای بی زر
تا خدای بی زور
و خدای که مانند همه ست
جوهر ناب بشر
عشق عزیزان شهید
باور و یاور فردای جهان گردد باز
پشت مژگان تو می خوانم من
کارمی سازد
آزادگی را
زندگی را
همت کن
18/3/06