آواز رزم

آواز رزم

اشعار انقلابی و مردمی از سرزمین ویران و اسیر به نام افغانستان
آواز رزم

آواز رزم

اشعار انقلابی و مردمی از سرزمین ویران و اسیر به نام افغانستان

گرد باد

گـــــــــرد باد

 

گرچه رعد پا و پر تلاشی

                          گرد باد

اندکی دریغ

جور رقص کور بیکرانه ات

بر نگاه آسمان 

یادِ یاد هر ستاره است

بوی انتقام

باز

بر من و زمینیان خسته  خسته

این غریو و غربت غبار از چه رو ؟

یا به وز وزی هجوم شب

خواب پاک مرغک سحر را ربوده ای

بر درخت و آب و خاک و پنجره

حلقه های نیستی تنیده ای

بر رخ گرسنه پا برهنگان

زوزه های مست خو کشیده ای

سبزه را لگد چه سود؟

در بروی کوچه ی امید بسته ای

روز من

به پنجه ی فریفته ی برادرت سیاه

شام من

به تیر خون چکان تو تباه

دست به شانه های خسته ام مزن

سنگ به شیشه ای شکسته ام

لب اگر چه بر سکوت لحظه  نهاده ام 

من پرم ز بوته های درد و رنج

بارورم زمشت های بس گره

در من از حواس تیره ات هراس نیست

بی سبب به گوش من مخوان

من !

من میان لشکری ویروسیان تن سفید و دل سیاه

در هوای گیج دوزخ ستبر زیسته ام

من به زیر تیغ پر فساد غاصبان روز

خنده را به کام تلخ بسته ام

بی گمان برو به گوشه ی سراب

رویش جوان و هر جوانه با من است

30/4/79 هرات

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد