آن کاروان که در دل امواج سهمگین
میرفت با سرود رهایی به سوی صبح
نقش کشید بر جگر جبر روزگار
تا برکشد کهنه دژ سد راه را
بنشاند نو بهار حقیقت برین زمین
جان داد عشق نواخت
به اندام زندگی
راهی به جا گذاشت
هست بی گمان یقین
12 نوامبر2005