-
راه دگر نیست
1395/08/22 16:17
به «شکریه تبسم» کودکی که با چند هموطن دیگر ما در مسیر جاغوری توسط آدمخواران داعشی گروگان و بعد از شکنج طاقتفرسا گردن زده شدند و امروز شال غم در سوگ این عزیزان در هر کران هموار است . راه دگر نیست نه بخاطر انسان نه بخاطر افغانستان نه بخاطر نان نه بخاطر آسایش و رفاه فقط بخاطر گردن زدن یک گل و یک «تبسم» معصوم ای خلق...
-
در هوای خانهام دردیست!
1395/08/13 20:19
در هوای خانهام دردیست! میگزد روح مرا چون مرگ بس هویدا گه پنهان است در هوای خانهام دردیست لاله افشاندم به خونِ دل سر برآورد با هزار مشکل با دو چشم باز دیدم پیچکی زردیست. می نوازم نغمه را با رگرگ جانم از لبانم وقتی فارغ گشت "قصهی مفت"و دل سردیست. ابر میخیزد ولی هنگام باریدن باز میابم که ای او وای توتهای...
-
عزیز خاطره ها!
1394/07/28 12:38
عزیز خاطرهها! الا، دختر دلها سروشِ خاطرهها خروشِ برپا کن میان کوچه درآ انقلاب احیا کن تو روشنی دلت را به چشم ما بچکان وآن عدالتِ خورشید را به نقب نقب زمین به زادگاه «اهورا»(۱) دوباره مهمان کن و با سرود سپیدار ترانههای سحر دخمهسار قلبم را به این کویر بخوان. و چون غریو بهاران به لاله زار «مزار»(۲) شکوه زندگی را دسته...
-
جوان برخیز!
1394/07/16 22:45
جوان برخیز! د لت خونین گلویت بغض زهراگین جنایت بر جنایت می شود انبار جوان برخیز ز جا برکن سراسر این سیاهی را نزن آتش به اندامت نکن ترک وطن هرگز عدو خرسند می گردد. جوان برخیز حصار بندگی درماندگی بشکن غمت را در غمم پیوند زن تا سر زند نیروی آزادی بکش درد ناله را از سینهات با خشم گرهزن مشت که اردوی ستمکاران بلرزد در...
-
هوای دُره و دار است
1394/07/16 21:24
هوای دُره و دار است هوای دُره و دار است سکوت مرگبار است کجایی دخت وطن شهسوار میوندم که خواهران ترا چون چراغ آزادی به حکم جبر و جنایت به سنگ میکوبند تویی که میدانی منی که میخوانم بهپاس حرمت مادر بهنام آزادی بیا بهپا خیزیم و گام راسخ عشق را در این سرای ستم به موج سرکش یک انقلاب آمیز ی م. م.آژن
-
نقاش
1394/07/16 21:17
نقاش پسرک ای پسرک که با عصاره جانت زیباییها را در بیکران هستی جاودانه جار می زنی و جاری میکنی و پلیدیها را با قلمت میزدایی تا سقف استبداد را فروکشی شکم گرسنهات را هیچ سخنی سیر نخواهد کرد و دست آفریدگارت را که مملو از احساس و عاطفههاست کمتر بشری بدیده تحسین فشرده است آیا میتوانی بر جلدم علامت ممنوع بتراشی و یا...
-
می شود
1394/07/16 21:11
میشود تمــــــــــام دوزخیــان گر زنند فریاد با همت بهشــــــت آرزوهـــــا میشـــود آباد با همت به شرط آنکه آوازم دوصد مشت را گره سازد زمیــن و زنـدگی هم میشــــود آزاد با همت
-
سر بریدهی بدخشان
1394/01/25 10:38
بدخشان در سوگ فرزندانش به ماتم نشست اما سردمداران رژیم پوشالی که مسبب این فجایع تکاندهنده اند بی دغدغه مست چانه زنیها برای تقسیم چوکی های قدرت اند تا تن خویش را از خون و استخوان ملت فربهتر سازند و به ساز بیگانگان جانانه برقصند. سرود سر بریدهی بدخشان به سربازان دلیر افغان که قربانی توطئه و دغلکاری های ستمگران مزدور...
-
بهار فرخنده!
1394/01/10 22:23
بهار فرخنده! «فرخنده» تمنـــای بهــاران شدهیی شعر و شرفی کتــاب یاران شدهیی فـــرخندهترین سوژهای تـــاریخ منی «فرخنده» نمـاد روزگــاران شـدهیی ********************** «فرخنده» بهــار ارغوان را خـون داد آزادگی را خـروش چون جیحـون داد بر تارک جهل و جبر بطلان زد و رفت بر جنبش خــلق ثـروتِ گـوناگون داد...
-
هشدار
1394/01/04 22:57
هشدار! هر چه از جام دلم نوشیدی نوشت باد هر چه از باغ گلم برچیدی دستت خوش ساده زیستن را از شهیدان یاد کردن را به زلف زندگیات هیچ میاویزان کودکِ این راه میخندد زادگاهی رنگ و نیرنگی ای جفاپرور. بعد از این؛ ای ناشناس بیگانه را یاور با تو من نامهربان هستم دست تو شور است قلب تو آغازگری فردای بینور است راه تو بس کج...
-
تو ای پنجشیر!
1393/12/08 00:40
تقدیم به تمامی قربانیان حواث المناک اخیر که در اثر برف کوچها، جان شیرین شان را مظلومانه از دست دادند و کسی به داد شان نرسید. تو ای پنجشیر! هوا بس سرد زمین آبستنِ صد درد "زمستان است" دو دستِ دهکده از نان و آبادی تُهی گشته سراسر زندگی خاموش و بهمن میبرد با خویش تمامِ آرزوها دلِ هر دره با غمنالهها سوسوزنان...
-
برای تو !
1393/12/03 13:33
بـــرای تــــو ! تمام مصرع های شعر من نثار تو سراسرِ بهار دل برای تو دمی بیا عزیز و همقطار من سخن بزن به کوچه های زندگی که خسته و شکسته اند و پا بپای واژگان شعر من قدم بزن به چار سو نگاه کن جهان کجا و ما کجا ستاده ایم ؟ ز کوچه های کودکی ز خانه های بی چراغ ز زندگان بس خراب ز "یولمرب" ز "شولگره" که...
-
آرزو!
1393/11/26 20:38
آرزو! عهد بستم تا بسازم میهنی از تن خورشید و از ابر بهار از ترنم از ترانه ماندگار راه رفتم سخت افتادم و لیکن باز ایستادم نگفتم راه نیست باز گفتم خاک را با خون خویش گلشنی سازم برای زندگان با همه درد زمینگیر زمان مانده ام در نیمه راه. ای شما روندگان کوی عشق گر عدالت نطفه بست در چشم تان باغ آزادی به خون سیراب گشت آفتابم...
-
کیم!!؟
1393/11/26 20:32
کیم!!؟ من همان آدم کم هوشم در قحطی روز که به جای علفی نان فرزندم را به بُز زیرک همسایه ی مان بخشیدم.
-
مینا
1393/11/16 20:43
مینا! گفتی؛ "من راه خود را یافته ام" " بیدار گشته ام" رفتی درون چشم سیاهی به جنگ خصم پر شور و استوار تا آفتاب به چتر سیه بخت دختران چون خوشه های دامن دریای نیلگون روزی طلوع کند. مینا؛ گفتی و سر به راه عدالت گذاشتی با همتی به قامتی کوه های نامدار تا روزگار ز بند اسارت رها شود دردا که رفتی، وز خون تو...
-
آزادی
1393/11/06 23:55
آزادی آنقدر نام ترا بر در و دیوار زمان بنوشتم بخون آزادی که تو در رگ رگ هرخسته دلی جوی خشکیده و ویرانه پلی سبز روییدی و با بانگ خروسان سحر در دلی هر شب شوم مرگ استبداد را بیدرنگ می خوانی. م.آژن
-
فریب نخواهم خورد!
1393/10/05 13:18
« فریب نخواهم خورد» چند سال قبل، هنگامی سروده شده است که جورج بش خونخوار رییس جمهور اسبق امریکا جایگاه جنایت پیشه اش را به بارک اوباما سپرد و مطبوعات غرب و متحدانش برای آماده سازی اذهان عامه جهت رسیدن به امیال شوم شان، شب و روز داد می زدند که اوباما جای پای بش قدم نخواهد گذاشت و به اقشار زیرین و بخصوص سیاهپوستان توجه...
-
گل سرخ
1393/07/22 14:37
گلـــــــسرخ رفته بودم به بهار تا بیابم گل سرخ و بچینم دسته ای بهر عزیزِ سفرم یک صدا از ته ی خاک به دلم رخنه نمود دست بردار و تماشاگر باش! دشت ها؛ گرچه سراسر به سخن خاموش اند وز درون تندر و بس پر جوش اند این تپش از دل خونین هزار لاله شنو و بیاموز و بشر آگاه کن و به یار هدیه نما و به هر پنجره ای که به بن بست خفته است...
-
زمین را عشق باید کاشت
1393/04/31 12:09
زمین را عشق باید کاشت! زمین را شخم خواهم زد سراسر هرزگی را هر وجب ویران خواهم کرد زمین را شخم خواهم زد درون درز دلهایش فغان زندگی آزادگی را کشت خواهم کرد تمام کشتمندان را بجای تخم های زرد که بار آورد عقامت را نهال عشق خواهم داد زمین را از رگ ریشم (1) و از جویبارِ خونین رفیقانم و ا شکی ریخته ای صدها هزار مادر سراسر شاد...
-
فلسطین راه باید جست!
1393/04/24 13:50
فلسطین؛ راه باید جُست! فلسطین ؛ آه من با درد تو یکسان فلسط ین؛ خون من چون خون تو ارزان فلسطین؛ تا به کی باید کفن دوزیم به فرزندان تُرا در هرکجا با دشنه ای صد ناسزا کشتند مرا با فقر و جهل و جنگ آغشتند همین بدکیش و آدمخوار به وزن زندگانی کشته ما را در شبان تار. تُرا من در میان آتش و اندوه تُرا من در مقاومت تا نهایت بس...
-
بدخشان!
1393/02/27 14:47
بدخشان! بدخشانم به ماتم رفت و خونین گشت و من قدر تمام لاله زارت در دل صحرا به سوگت اشک باریدم و مشتی خشم را با خلق تو ای سرزمین لاجورد و عشق گره کردم که باید ریشه خشکانم جنایت را که باید این جهنم را بهار تازه و آزادگی بخشم. "آژن"
-
زنان! عصیان
1393/01/12 11:34
زنان ! عصیان زنان آوازی در زنجیر زنان پایمال جهل هرزگان پیر زنان چون عشق و آزادی گهی بر دار گهی تحقیر. زنان! آتش زدن بر این گران اندام گریستن زیر دندان ستمکاران عدالت نیست شهامت نیست نکن ناله عدو با تیشه اش خرسند میگردد. زنان! با قرن خون و مرگ که از لبخندهای دختران صد کام می جویند چه باید کرد؟ زنان! با اژدر خونخوار که...
-
بارانی
1393/01/12 11:19
بـــــارانی تو به باران دلم که ز چشمانم می بارد اندوه اندوه هیچ مگو طاقت کن آنقدر تشنه ی دیدار توام که به دریا برسم در عطشم باز آ با نفست گلشن جان مرا سیراب کن. 10 حمل 1393
-
رویا
1392/12/15 12:25
رویــــا! باغبان را کشتند "رویا" را به تمنای خزان زیرانگور به خاک بسپردند رهزنان خنده کنان مست شدند فاتح باغ شدیم خون رویا به تنی تاک رسید تاک جایی هر خوشه به باغ زندگی را به شهامت بشارت بخشید. 12 حوت 1392
-
فریاد خون!
1392/07/14 10:24
فریاد خون! زندگان را کشتند زندگانی را نفرت کاشتند بر لوح ِهر گذری غمزده ای که سراسر خون است و به فریاد دلش آسمان می گرید بنوشتند؛ "قهرمانان جهاد". فقر ویرانگر کابل را کتمان کنید ولی با این تن دریده ی هر کوچه و باغ که به تاراج شما ناخلفان خشمگین میخندد چی توانی کردن ؟ دستی خونین شما که به افسوس دروغ جان فرزند...
-
سخن عریان
1392/01/12 13:26
سخن عریان من سخت زخمی ام زخمی که التیامش تکاپو آزادیست در تلالوی استقلال اینجا روسپیان استاد تهذیب اند و قاتلان قهرمانان تاریخ. مردیکه تاج بر سر نهاده است به فاحشه ی می ماند که هر روز سر از آغوش یک ناروا بدر می کند و با لبخندی بویناک تجدد شاه شجاع را شرمنده می یابد. اینجا مسلسل "پنتاگون" و امارت...
-
بهاران نیست!
1391/12/27 12:18
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA بهاران نیست بهاران است! سخن زیباست هنوزدر کنج ذهن عشق زمستان است نه باران است نه بویی از بهاران است دل من درازای غصه ات ای دوست ای میهن چه بی تابانه خونش ریخت سراسرزندگی آزادگی در چنگ زندان است بهاران کو یاران کو جهالت ساقه ی هر لاله را زنجیر پیچیده دروغ است آنچه می لافند؛...
-
ملاله
1391/11/28 21:43
به ملاله؛ که خونش را به قلم بخشید تا مکتبی بسازد برای "نسل رنج و خون " "آژن" مــــلاله؛ ا ی دختر پــــاک عـاشقــــانه بی باک مخوان تو دلــــبرانه! خفــاش ستم گـرفته قــابو در آن سوی مرز و این کـرانه گرگ اند همه در لباس مردم کردند به تــرور تـــــرا نشانه گفتی قلم و کتاب و حـــقم کوفتند به سرت چو...
-
ندارند جهشی
1391/10/08 14:11
ندارند جهشی واژگان می گریند وقتی از جانی ملکم گویم حیف این مردم غلتیده به خون اشک بارند و ندارند جهشی برگزیدند سکوت را به مداوای تن زخمی خویش. دستی در خون هزاران جلاد سنگ افسوس جهان غارت فرق و دندان مرا می شکند همتم بدرقه کن که به لب آمده جان مرگ بهِ از نفس ِ بی آزرم گر بدین پستی پستان بیغرض در قفس سرد زمان خو گیرد. 7...
-
تقویم خونین
1391/10/06 22:45
به مناسبت سیه روز ششم جدی ۱۳۵۸که توام بود با اشغال و جنایت سوسیال امپریالیزم شوروی و نوکران حلقه به گوشش در افغانستان . تقـــویم خونین در پاره پاره گوشه ی تقدیر ملتم از شش تا به هشت خون است و جنگ و جرم و جنایت برخیز ای عزیز تا بشکنیم دهان ستم آفرین را ورنه کلاف جنگ و اسارت هزار سال می پیچد در سراسر تقویم عمر مان. 6...