آواز رزم

آواز رزم

اشعار انقلابی و مردمی از سرزمین ویران و اسیر به نام افغانستان
آواز رزم

آواز رزم

اشعار انقلابی و مردمی از سرزمین ویران و اسیر به نام افغانستان

بر عهد تان تعظیم!

ای رفته‌گاه عاشق و آگاه

بود تان ولوله‌ بود 

و نبود تان

گرزی‌ست بر فرق سفله‌گان

این دار  رفتنی‌ست

جلاد مردنی‌ست 

خون شماست در همه آفاق

                           تکثیر می‌شود

ایستاده مردن رسم کهمردان آگاه است

 بر عهد تان تعظیم!

بر رزم تان درود! 


م.آژن

۱۷ جدی ۱۴۰۱

۱۹ خون‌چکان

از کوچه‌های سرد

 آتش‌فشان درد

از فاجعه 

فلاکت و بیچارگی روز عبور کردیم 

از این شب سیاه 

به سپیدی صبح‌دم 

اری

 یقین بدار 

که ما نیز  مگذریم. 

م . آژن

۱۹ جدی ۱۴۰۱

ایران زنده شد!

از خشم خاوران 

تا بغض بیکرانگی خلق بی‌شمار

در دخمه‌گاه "اوین" و 

از  دفن شعر شاعر مردم  

"مهسا" جوانه زد 

"نیکا" به جاده‌های جهان جاودانه ریخت 

"شروین" سرود  گشت 

به رگ و استخوان دهر

"فرمانده" واماند و 

                    "سپاه"ش به قهقهرا 

ایران ز سیل خون جوانان دمید تند 

نه دار چاره شد

نه بیداد و ضرب و شتم 

ایران زنده شد 

ایران؛

به عشق "خسرو" و "فرزاد" به پیش تاخت

تا صبح انقلاب! 

تا فتح جاودان!


م. آژن 

ا قوس ۱۴۰۱

دل اگر بینا شد

دل اگر  بینا شد  

سینه از کینه‌ی خود آگاه شد 

فوج خلق می‌خیزد

در و دیوار ستم می‌ریزد

آرزوها جوانه خواهد زد 

میهنم بر سریر صد جلاد 

شعله‌ی جاودانه خواهد زد. 


م.آژن 

۲۴ جدی ۱۴۰۱

...

یک عمر می‌توان سخن از درد خاک گفت 

بر زلف یار مپیچ که ویران دشمنیم. 


م. آژن

غمگین مباش


غمگین مباش

زندگی هرچند شکست و ریخت 

اما غریوِ است 

اینک نمان

         ساده بریزد به کام خصم 

هنوز راهی است 

هنوز امید جشن بهاران 

گرچه دور 

اما بهاری است 

در ین ضمیر زخمی من 

خلق بی‌شمار 

               چون موج بیکران

                                  تابنده می‌تپد 

در هر سلول و هر نفسم 

خشم انتقام 

آن جوش انقلاب 

کوبنده می رود

غمگین مباش!

زندگی با عشق زنده است.   

 

۲۷ جولای ۲۰۲۳

 


من همین‌جا هستم!

من همین جا هستم 

---------------


میهنم غرقه به خون

 خانه‌ام پولیگون

اشک می‌ریزد از زمزمه‌ام

از در و پنجره‌ام 

با دلی زخمی من 

                   در شب خون

چه کسی می‌خواند 

چه کسی  می‌ماند 

ذهن را باز کنید 

فکر پرواز کنید

من همین جا هستم 

من همین جا هستم.

 

م. آژن – جوزای 1397

های ای آگاهی!

های ای آگاهی 

پیش از آنکه من ز جا برخیزم 

با تو ای توده‌ی سازنده در آمیزم

در لحظه‌ی درد 

در  روز نبرد 

به تو سخت محتاجم


م. آژن

مزار من !

بر مزار من نویسید عشق را پایان نیست 

گرچه در خاکم ولی با عشق رندی میکنم. 


م.آژن 

جدی ۱۳۹۵

کوه‌ها باروت

هر چه می‌خوانم 

هر چه می‌دانم

هر چه من در راه این خاک غریب 

از دل و از دیده می‌بارم

واژه نیست 

گلبانگ نیست

بغض جگر سوز است

خشم دیروز است و 

 نفرت‌زار امروز است 

واژه‌گان باید سلاح گردد

کوه‌ها باروت 

در مصاف این دجالان حرام‌زاده

سینه‌ها از کینه مالامال 

مردگان در خاک  

             انفجاری  اند 

خلق و خون و خطه‌ام 

آری 

تحول بنیادی می‌‌جوید.


م.آژن

۲۶ جدی ۱۴۰۱