آواز رزم

آواز رزم

اشعار انقلابی و مردمی از سرزمین ویران و اسیر به نام افغانستان
آواز رزم

آواز رزم

اشعار انقلابی و مردمی از سرزمین ویران و اسیر به نام افغانستان

پیوند

پیوند


«تا خود ندانیم به دیگران چه می توان آموخت»

من اگر چیزی ندانم

غافل از اندیشه‌ام

خلق اگر با من نباشد

بی رگ و بی‌ریشه ام

من اگر چیزی  ندانم

زندگی ویران‌تر است

نه امید روشنی است  

وضعیت ما  ابتر است

تو اگر گامی نمانی

در مسیر آفتاب

من چطور باور کنم

                      من زنده ام

در رهی انسان برباد رفته

من تابنده ام

من اگر چیزی ندانم

تنبلم

   بیکاره‌ام

                مفلوجم

در حصار دیوها من گیجم

لایق آزادی نیستم  

هیچ بزرگ است

                     پوچم

من اگر گامی نمانم

راه کجا هموار شود

صد گره کور خونبار

پس چگونه وا شود

من اگر آرام بگیرم

شاعر بی‌مایه ام 

حرف فروشی خسته‌ای

از جنس آن دلاله‌ام

 تو اگر برپا نگردی

رگ وجدان مرده است

خون یاران رفت برباد

هر نفس بیهوده است

 

تو اگر چیزی بدانی

ناله‌ها فریاد شود 

من اگر گامی بمانم

 زندگی آباد شود.

 

گام بردار شوق من

خلق تشنه‌ی آزادی است

فکر نو کن عشق من

طرح جهش بنیادی است

فهم تو

     در گام من

آری

گام تو

    در فهم من  

معنا می‌یابد رفیق.


قوس ۱۳۹۹

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد