خیال نیست!

خیال نیست!


خیال نیست

تصور نه

باور کن:

هنگامی‌که دستانم

                به‌دستان تو گره گردد  

در پرتو آگاهی

و بیامیزد با توده‌ی میلیونی

چه انقلابی برپا خواهد شد؟

و ما

چون خوشه‌زار نورس گندم

با نوازش نسیم

یک سر می‌رقصیم

و زمین را دوباره می‌سازیم  

 به فریادی که:  

«انسانم آرزوست«