تقدیم به تمامی قربانیان حواث المناک اخیر که در اثر برف کوچها، جان شیرین
شان را مظلومانه از دست دادند و
کسی به داد شان نرسید.
تو ای پنجشیر!
هوا بس سرد
زمین آبستنِ صد درد
"زمستان است"
دو دستِ دهکده از نان و
آبادی تُهی گشته
سراسر زندگی خاموش
و بهمن میبرد با خویش
تمامِ آرزوها
دلِ هر دره با غمنالهها
سوسوزنان هیهات
سرودِ سوگ میخواند
تو ای پنجشیر آزاده
که بر نامت جفا بافتند
و از خون تنت زیور
به اندام سگان ساختند
ترا ای مهد لاجورد
گهی جنگ و جنایت
کشت
گهی قحطی
گهی قهر طبیعت کشت
ولی این شحنهگان پیر
که بر ویرانهات
از دور میخندند
فقط مست اند به صد نیرنگ
همه همگام
مذبذبوار
بدان، مزدور اغیار اند
تو ای پنجشیر! بپا برخیز
طلسم این دروغگویان خونریز را
که جز لعنت به دامانت
وفا هرگز نمیکارند
شکن با همتی دستان زحمتکش!
۸/۱۲/۱۳۹۳
کابل. م.آژن
|