ندارند جهشی واژگان می گریند وقتی از جانی ملکم گویم حیف این مردم غلتیده به خون اشک بارند و ندارند جهشی برگزیدند سکوت را به مداوای تن زخمی خویش. دستی در خون هزاران جلاد سنگ افسوس جهان غارت فرق و دندان مرا می شکند همتم بدرقه کن که به لب آمده جان مرگ بهِ از نفس ِ بی آزرم گر بدین پستی پستان بیغرض در قفس سرد زمان خو گیرد.
7جدی 1391- کابل |