۲۲ عقرب

    

۲۲ عـقـرب !

دیروز که بودی نبود م

امروز که هستم ،‌ نیستی

آه مشوق من

فقر دیروز استوارت ساخت

و ثروت امروز ویرانت

بدین سبب است که چوب سخن

تن خجالت زدگان را نمی آزارد

و زمین ناباورانه می کـفد

و عقامت جا می یابد

بیهوده زیستن هنر نیست

چنانچه بیهوده گفتن

کفش عمل را پالش ده

یاران گمشده در راه اند  

بیراهه مزن

صبح بر می خیزد

فردا را به آفتاب بسپار

شاید شک بشکند

و روز یکسان بدمد

و نان دست گدا را بوسه زند

و یک کلمه بسنده ی انسان باشد

 یاد آر

اینک ۲۲عقرب است  

                             12 نوامبر2008