آواز رزم

آواز رزم

اشعار انقلابی و مردمی از سرزمین ویران و اسیر به نام افغانستان
آواز رزم

آواز رزم

اشعار انقلابی و مردمی از سرزمین ویران و اسیر به نام افغانستان

به شاعری که برای دژخیم گریست

به‌ شاعری‌ که‌ برای‌ دژخیم‌ گریست‌


به‌ محمد علی‌ سپانلو شاعری‌ که‌ با سرودن‌ «به‌ یاد شیر پنجشیر» (۱) به‌ زخم‌های‌ قلوب‌ هزاران‌ مادر و پدر و زن‌ و فرزند از دست‌ جنایت‌ها و راکت‌بازی‌های‌ مسعود با برادرانش‌ گلبدین‌، سیاف‌، دوستم‌ و خلیلی‌، نمک‌ پاشید.

                                                                

 

گفتی‌:
«
در دره‌های‌ مظلم‌ هندوکش‌
یک‌ مرد بی‌نظیر افروخت‌ مشعلی‌»
نفرین‌ بر دروغ‌
از قامت‌ شکسته‌ و پر بغض‌ هندوکش
از سرزمین‌ سوخته‌ی‌ پنجشیر آمدم‌
با کوله‌ بار درد
بی‌حرمتی‌ به‌ حرمت‌ انسان‌
گیاه‌
سنگ‌
اسطوره‌ای‌ ندیده‌ام‌
جز ببر کاغذی‌
«
جنگاور شهیر
فرماندهی‌ کبیر
پیر و امیر و میر»
ای‌ ناشنیده‌ آه‌ من‌
از کی‌ خواندی‌اش‌؟
وقتی‌ که‌ خواهران‌ مرا سینه‌ می‌برید
بر نسل‌ رنج‌ و حافظه‌ها دار مرگ‌ بست‌
یا آنکه‌ بر شقیقه‌ و چشمان‌ ملتی‌
صد ماشه‌ می‌فشرد
نه‌
باور نمی‌کنم‌ که‌ تو هستی‌ به‌ داوری‌!!
بگذار ساده‌ رُک‌ بگویم‌
شاعر:
خون‌ را به‌ درز درز دریچه‌ ندیده‌ای‌
یا گاهی‌
شال‌ سیه‌ به‌ چهره‌ دلبند کشیده‌ای‌؟
در ریگزار تفت‌ زده‌ی‌ «تل‌ سیاه‌» شوم‌
طمع‌ ز آوارگی‌ آیا چشیده‌ای‌؟
آن‌ ضجه‌ها که‌ بی‌اثر است‌
در سرای‌ تان‌
فریاد مادریست‌ ز گدایی‌
آواز کودکیست‌ پی‌ آوار
ایمان‌ کجاست‌
ایمن‌ و انسانیت‌ کجا؟
آخر چه‌ سان‌ به‌ جنگل‌ آتش‌ گرفته‌ام‌
سر لشکر تلا تُف‌ و زالو روزگار
زنگینه‌ جهان‌ جهالت‌
هی‌ شیر می‌شود
های‌
تزویرگران‌ صحنه‌ و بازار
(
شاعران‌)
تقویم‌ برای‌ لحظه‌ی‌ ارزانی‌ شما
پوسیده‌ باد دیده‌ و گوش‌ و خیال‌ کج‌
او را سفینه‌های‌ اراجیف‌ غربییان‌
با مشتی‌ از جهول‌ شما
جمع‌ دیگران‌
در پشت‌ شیشه‌ها
خود ساختند
نواختند
خود باختند دگر
او شاه‌ و شیر خطة‌ ما نیست‌
ویران‌گریست‌ به‌ پله‌ نفرین‌
شاعر:
برکن‌ نقاب‌ را
در پیچ‌ پیچ‌ کوچه‌ مردم‌ درآ درآ
خون‌ از کجا فواره‌گراست‌
«
قهرمان‌» شناس‌
با دردها نشین‌
فریاد کن‌ مرا
حیف‌ است‌ واژگان‌ خدا را
در پای‌ خوکان‌ بداندیش‌
آلوده‌ می‌کنی‌


۲۱ثور ۱۳٨۱



یادداشت ها:

۱)در دره‌های‌ مظلم‌ هندوکش‌/ یک‌ مرد مشعل‌ افروخت‌./ یک‌ مرد بی‌نظیر/ او پاسدار عزت‌ و آزادی‌/ و دشمن‌ جمود و تعصب‌ بود/ فرماندهی‌ کبیر/ او پاسدار نور و خرد بود/ پیمان‌ به‌ حفظ‌ حرمت‌ انسان‌ بست‌/ با مردمی‌ دلیر/ جنگید براساس‌ حقوق‌ ملت‌/ اسطورة‌ شهامت‌ و ایمان‌ شد/ تسلیم‌ ناپذیر/ در عرصة‌ نبرد حریفی‌ نداشت‌/ جنگاور و شهیر/ آن‌ شیر را به‌ حیله‌گری‌ کشتند/ روباه‌های‌ پیر/ انسان‌ رنج‌ دیدة‌ افغان‌/ می‌غرد، ای‌ امیر/ راه‌ تو زنده‌ است‌ و تو با مائی‌/ در قلب‌ ما نمیر/ فرمانده‌ شاه‌ مسعود/ ای‌ شیر پنجشیر

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد