و من...
و من در این زمستان
بهر تو ای عشق بیپایان
بهار نو
زمین و کُهسار نو
به تن آباد خواهم کرد
و تو از این کویر زشت و دهشتزا
نوید زندگی را
با فروغ عدل و آزادی
میان کوچهسار فریاد خواهی کرد:
ستمگر با طنابش مرُد
سراغ عشق باید رفت.
م.آژن