آواز رزم

آواز رزم

اشعار انقلابی و مردمی از سرزمین ویران و اسیر به نام افغانستان
آواز رزم

آواز رزم

اشعار انقلابی و مردمی از سرزمین ویران و اسیر به نام افغانستان

کاش

تقـــــــــــــــــدیم

به آنکه ساده به من گفت:

همیشه با دل خونین

به خنده می نگری  

 

کـــــــــــــاش  

  

کاش می شد کنـارت

دمکی بــــــاز نـشینم

غم دیرینه ی جان را

به هزار گونه بچینم

و بگویم

و بگویم

و دل از ذلت شب ها برهانم  

 

کاش می شد به هوایت  

خُـم غــم را بـه صدایت  

بگشایم

         بگشایم

و به سیال دو چشمان تو پـرواز کنم

زندگی را به دیگر گونه ی آغاز کنم

بروم بر لب هامون

کوچه ی کودکی ام را

به تمـــــاشا بنشینم

و ببینم که زمان رفته و

                             هنوز به کجایم

و بیابــم "حـــنا" را

که به بم بباخته پا را

و بگــویم خـــــــدا را  

چه ستم ها که نکردی  

 

کاش می شد به سراغت

                       در ِ هر خانه بکوبم

 وطنـی گمشده ام را

عطش شگوفه ها را

هم از آنجـا    

هم از اینجا

قـــطره قطره بیابم

دل تنگ دردمند را

به خروش موج دریـا

به سوهان رزم بسایم

و بگـــــــویم

و بگــــــویم

بنــویـــسید:

که کیها کیها چیها کرد

و قفـس را کی بنـا کرد   

 

کاش می شد به صحرای دلم  خنده بدوزم

غصه ها را بزدایم

و گـــــزینم آشیانه

یک جهـان از دو ترانه

بزنم به جــام "حـــافظ"

نه به شهر و کنج خانه

که دگـــر اشک نریزد

بـاغ از آب نه گُــریزد

عشق یکباره بخــــیزد

                           بستیزد

و کُـــشد غــول بــلا را   

 

کاش می شد به حواس ابر و باران

به هوای روزگاران

شرر به پـــــا نمایم

"غــم نان" را

شبِ خسته ی جذام را

بکشم از این زمانه

و ستـــم را بـــدوانم

                   بـــدوانم

و به خــــورشید درودی

به تو ای کاش ِ دلم تازه سرودی

ز شعورم

ز شعارم

بسرایم عاشقانه   

 

 کاش می شد  بیــایی 

غــمم از دل بــزدایی

و بپـــــایی

و بپــــایی

            8 جون 2009       

نظرات 6 + ارسال نظر
..... 1388/03/22 ساعت 07:22 ب.ظ

سلام و درود بر شما
شعر شما بی اندازه زیبا است و من باور نمی کردم با یک سخن ساده ی من اینقدر موثر تمام شود که بلاخره منجر به شعر به این اندازه زیبا شود و افتخار نصیب من گردد راستی که خود را از جمله ی خوش بختان میشارم و بی نهایت خرسندم تشکر از شما . ولی دوست من
من گفتم با دل خونین همیشه میخندی و شما عنوان کردی که همیشه غمگینی این دو متفاوت است زیرا راه و افکارت نشان از آن دارد که باید آگاهانه برزمید و کسی که میرزمد یاس در دلش کی میتواند خانه کند .اگر امکان دارد شکل سخن را کمی تغییر بدهید خوشنود خواهم شد به امید اشعار زیبا تر و زیبا تر از شما
دوستدار شما
چ ا

ج ف 1388/03/22 ساعت 08:31 ب.ظ

سلام
آرزو دارم همیش اشعار تازه از شما داشته باشم
امروز سری به وبلاگ اشعارت نیز زدم و خواستم با این چند جرف یادی از ات نمایم. نمره تلفن ات را گم کرده ام ورنه زنگ میزدم.

راستی در وبلاگ ات آمده که تقدیم به کسی که ساده برایت گفته همیشه غمگینی!! ایکاش آن فرد برایت ساده میگفت که همیشه سرشاری چرا که هر انقلابی با مشکلات و غمهای زیادی دست و پنجه نرم میکند اما چی بهتر که همیشه سرشار باشد و به روی همه غمها و مشکلات بخندد و به دیگران امید دهد... بنا آرزوی خواهرت این است که همیشه سرشار باشی چرا راهی که ما و شما انتخاب کرده ایم چیزی نداریم که نگرانش باشیم که روزی از دست خواهیم داد. مخصوصا تو باید از همان شاعر ان سرشار باشی چون همیشه اشعارت خنجر بوده در قلب خاینان و وطنفروشان و من به عنوان خواهر و همرزم ات به وجودت افتخار میکنم.

شاید خنده ات بگیرد که چی کسی به من چنین مینویسد که زندگی خودش همه مالامال از غم و مشکلات است !! اما من تصمیم گرفته ام که بعد از این باید به روی همه بدبختی ها و مشکلات زندگی بخندم ولو اگر چند روز هم بیشتر زنده نباشم....
ببین لنگستن هیوز چی خوب گفته که

گریه ی جانم را نمیشنوی

چرا که دهانم همیشه به خنده گشوده است.

شاد و موفق باشی

کبیر 1388/03/23 ساعت 10:01 ب.ظ

امید وارم سرشار تر از همیشه پیش بروی
من مثل همیشه باز سر زدم و شعر جالب شما را خواندم بسیار خوب بو د و راستی که به دل چنگ میزند همین هر دو شعر آخر منظورم هست
قاطیعت و همه جانبه بودن شعر تان واضح است و زبا ن و بیان ساده تان همچنان روشن است که در اشعار دیگران کم دیده میشود و پس این کاملا بی توجه ی است اگر در صدد چاپ این اشعار قدم نمیگذارید و در ضمن شعر شما از اشعار شاعران دیگر کم نیست .شکسته نفسی را کنار بگذار و به ترتیب دادن یک مجموعه خوب بی اندیش
برای شما موفقیت همیشگی گرا خواهانم
با محبت و احترام

م 1388/04/07 ساعت 05:05 ب.ظ

سلام دوست عزیز
شعر که از دل گفته شود راستی که تاثیر می گذارد. به امید اینکه در زندگی به آرزویت برسی و گذشته ات را برای ابد فراموش کنی و به جز فکر مبارزه برای وطن و مردمت دیگر فکری نداشته باشی .
به امید دیدار
دوستت


سلام و صد سلام
شعر شما در من آرزو های دیگر ی تازه کرد هرکاش آن یک دنیا است و حتا میتوان گفت که درخت کاش های شعر شما کم ثمر است و ای کاش چند کاش دیگر را هم در آن یکجا میکردی تا میشد دنیای بیکران از کاش های که همه گان سالیان سال در جستجو آن مجنون دوران شدند و قربانی دادند و واقعا زیباست قلم به دست شما زیبایی خاص را می آفریند
واه
کاش می شد بیــایی

غــمم از دل بــزدایی

و بپـــــایی

و بپــــایی
زندگی و شعرت چراغان باد

[ بدون نام ] 1388/07/07 ساعت 03:18 ب.ظ

در ود ما نثار راهت
امید وارم که کاش آخرین شعر زیبای تان نباشد زیاد شد که تازه شعری به دنیا وبلاگ نه افزودی واقعا زیبا است نمیدانم چرا من و دوستی دیگرم فرهاد جان همیش بر شعر شما تبصره خود را میکنیم ولی اکثرا تبصره ما از خوبی شعر شما می خیزد و ای کاش شاعر می بودیم تا بیشتر شعر زیبای شما را درک میکردیم
به امید موفقیت

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد