آواز رزم

آواز رزم

اشعار انقلابی و مردمی از سرزمین ویران و اسیر به نام افغانستان
آواز رزم

آواز رزم

اشعار انقلابی و مردمی از سرزمین ویران و اسیر به نام افغانستان

تو حتا لایق هجویه هم نیستی !

به رهنورد زریاب

که خواندم سفارت رژیم  خون وخیانت ایران در کابل، سالگرد تولدش را با شرکت بسیاری

 ازدلالان ادبی ولایت فقیه جشن گرفت!!

 

تو حتا لایق هجویه هم نیستی!

 

زالوان لجن زار را می ستایند

و نا انسانی که تو باشی

                             حرامزادگان

 

ای نماد بر گشته از خویش

جهان به دهکده ای می ماند

و تو

گند  کشنده ی حلقوم ملاگکان عفریتی را

وساجق جویده ی جلادان قبیلوی را

                                        نشخوار می کنی

آن یک "کوچه"* را آفرید

و تو تفتیش کنان

زبان کوچه را مسموم می کنی

 

ای خسیس خوره ی یاوگانِ زنده

کز عقامت واژگان

و ابتذال خود فریبنده

 نان را

      علف را 

 و زندگی را بیهوده مصرف می کنی

تبرئه سرافکنده

                 عریان خواهد گشت 

زمان بی چرا در گذر است

و تنها قضاوت هستی ماندگار

 

دو و نیم ملیون بار شهید شدم

                                 یعنی هیچ ؟

مادرم را

و خدای را

و زندگی را بی سخن غرغره کردند

و من بی وطن   گریستم

و انگاه آوارگی سبز شد

و تو گردن به زیور ِ "شایسته"** آراسته بودی

و هنوز سازش را در رگانم تداعی می کنی

 به به تاجی

                  باجی

ای ناسزا چقدر حقیری

دیروز  مرا و همگان را

           جوخه جوخه به دار می خواندی   

امروز به گونه ای فردا را  

نه !

گور فرزندم را کندی

اندیشه ات را دفن خواهم کرد

 

هی هی ادیب نافهم

قلم را بگذار

شرمندگی را پیراهن کن

"تو؟

تو حتا لایق هجویه هم نیستی"***

                                                       ثور  1387 

 

* "کتاب کوچه" فرهنگ اصطلاحات عامیانه فارسی از شهکار های  احمد شاملو  .

** اشاره به تفاخر بیشرمانه رهنورد زریاب به دریافت لقب "کارمند شایسته فرهنگ" از رژیم مزدور روس.

* ** این دو سطر از ارنستو کاردنال شاعر معتقد به تامین عدالت باتلفیق الهیات و مارکسیزم  است  خطاب به سوموزا دیکتاتور نیکارگوای .

 

 

نظرات 5 + ارسال نظر
م ج 1387/03/19 ساعت 10:31 ب.ظ

سلام
بعد ازاین وبلاگ ات را منظم میبینم حال میکوشم باز کنم و اشعار گذشته ات را مروری نمایم.

تو خیلی خوشبختی که میتوانی احساسات درونی ات را با کلمات زیبا روی اوراق سفید لبریز نمایی. عشق ات را نفرت ات را که هردو گاهی مقدس است. عشق به آنانی که عاشق وار دوست شان داری و نفرت به آنانی که چون مرگ از آنان بیزار هستی اما اگر اشتباه نکنم نباید توهین به مرگ کنیم چون بعضی مرگها بسیار بزرگ اند به راستی که همچو مصرع آخر شعرت که از آنانی که نفرت داریم لیاقت هجو گفتن را هم ندارند پس من کلمه ی نمیابم به خاطر ابراز نفرت ام به دشمنان ما استعمال کنم. به هرصورت .



بیشتر وقت ات را نمیگیرم بسیار خوش میشوم اگر گاهگاهی از جانب تو ایمیل و شعری داشته باشم.

مصطفی 1387/03/20 ساعت 12:31 ق.ظ

سلام آژن گرامی

این شعرت واقعا شاهکار است، زریاب کثیف را به آنکه به "هجویه هم نمی ارزد" اما با آنچنان کلمات در خور شخصیت پلیدش تیرباران کرده‌ای که اگر ذره ای شرف میداشت باید خودکشی میکرد.

"روشنفکران" خاین و کثافت پیشه مثل زریاب باید آنچنان زیر رگبار قرار گیرند که دیگر جرئت نکنند وطن را به لجنزار مبدل کرده زهر فشانی کنند.

وارطان 1387/03/20 ساعت 08:31 ق.ظ

آژن جان، در پوست این بی‌ننگان هیچ چیز نمی‌خلد.

لطف نموده اشتباه تایپی ات را اصلاح کن و به جای «شایشته»، «شایسته» بنویس و رنگ قلمت را تغییر بده چون بسیار خوانا نیست و چشم را آزار می‌دهد.

Kamgar 1387/03/29 ساعت 04:40 ب.ظ

شعر زیباست، اگر هر شاعر هموطن ما به همین صورت روشنفکران خاین و جاسوس پیشه را در شعر های شان حلق آویز کنند، وطن ما از گند و کثافت اینان رهایی خواهد یافت.

سعید 1387/04/30 ساعت 10:53 ق.ظ http://f10.blogsky.com

سلام عزیزم
مرسی سر زدین شما هم وبلاگ پر محتوای داری
امیدوارم موفق باشی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد