آواز رزم

آواز رزم

اشعار انقلابی و مردمی از سرزمین ویران و اسیر به نام افغانستان
آواز رزم

آواز رزم

اشعار انقلابی و مردمی از سرزمین ویران و اسیر به نام افغانستان

بـــــــدرود

بـــــــــــــدرود

 

درود بر شما که به پاکی یک گیاه

از باغ سبز معرفت آموخته اید

                                     بسا

با خاطر بلند

                 با عزم استوار

آسوده میروید


هر جا که می رسیــد

هر سو که میــدمیـد

نخلی  به پای زندگی و عشق

با نوک یک قلم

                 بنشانید

 نادانی تبار تبر را

در خویش بشکنید و برانید

وز ما برای شان

آواز صلح را برسانید

 

از یادِ یاد تان نرود ارتش نجات

با پرچمِ فراز به تمنای یک بهشت

بر این زمین زشت

تخم دوام زندگی را بر ترازِ خاک

باید سرود و  کِشت

 

هر جا جنایتیست

صبح را صدا دهید

تا ریشه گاه خصم بخشکد

تا جهل پیر گنده شود

                  در دل ِ خزان

 

بدرود

ای کاروان ِ علــــم

ای قامتی سترگِ

                   اهورای معرفت

با جوش  پر خروش

دستِ درازِ خستگی را قطعه قطعه کن

قلبِ تمام زندگی را روشنی بده

پرواز ای قـناری خوش خوان و رهگشا

گامی به فصل دیگر و اندیشه ی دگر

از شاخچه ها به باغ

وز باغ تا به جنگل ایمان و چلچراغ                     

 

بدرود ای بهار

بدرود ای شگوفهِ دامان زندگی

                              ۲۴ اپریل ۲۰۰۸

          

نظرات 6 + ارسال نظر
محمود 1387/02/07 ساعت 01:03 ق.ظ

سلام
شعر تازه بود و خوب تازه بود اما کمتر متاسفانه با مضمون آشنا هستم و به تفصیل بیشتر نیاز دارد
خوب امید از بهاری به بهاری در ان دیده می شود آن هم با ارتش علم و معرفت ولی مفهوم آن را درست درک نتوانستم
کس است تا بیشتر از من به تفصیل این شعر به جای آژن بزند چون وی بر شعر خود تفسیر لا اقل در این بلاگ نگذاشته تا خوانده خوبتر عمیق شود امیدوارم
آژن عزیز به این نکته نیز توجه کند و گاهی هم چیزی را روشن تر شعرش بیان نماید
درود برشما

نصرت 1387/02/07 ساعت 02:40 ب.ظ

آژن ارزنده،
سروده ات عالی و الهامبخش است.

ناگفته های آقای راهیان به راستی که ناگفته ها است؛ یک کلمه هم تا امروز ننوشته است.

پاسخ 1387/02/19 ساعت 11:36 ب.ظ

دوست عزیز سلام
یکی از دوستانم از من خواست تا در مورد «الوداع» چیزی یا شعری برایش پیدا کرده و
بفرستم در آن لحظه مطلب آن را درست ندانسته و با اندکی تمسخر سر جنباندم گویا
او از فلم های هندی «الوداع» را تقلید کرده و با من شوخی می کند ولی فردای آن
روز همین که برخوردیم با جدیت پرسید : »شعر الوداع» چه شد من با خنده گفتم
مثلی که از شاهرخ یاد گرفته ای با مکث گفت نه در مکتب برای دختر عمه ام که
صنف دهم است استادش گفته تو باید به مناسبت فارغان صنف دوازدهم امسال
شعر به مضمون «الوداع» پیدا کرده و دکلمه کنید . بعدا من دانستم که عیب کار در
کجا است وفتی استادی که گرداننده و آینده ساز است بخاطر که خود را «مدرن» و فهمیده جلوه دهد از کلمه «الوداع»که نه کار برد روزمره دارد و نه شامل ادبیات
ماست استفاده میکند پس شاگرد بیچاره و دوست من چه ملامت !؟
و آن سخن به گونه ای دیگر در دلم رخنه کرد و من هم به آنانیکه از صنفی با صنفی
و یا معلم اجتماع میشوند و به دهات و به اطراف افغانستان به امید آموزش دیگران
عزم سفر میکنند این چند جمله را سر همبندی کرده و برایش پیشکش کردم

امید است مورد توجه محمود جان که شعر را درست ندانسته بود قرار بگیرد
اما باید یاد آور شد و از همه دوستداران آواز رزم معذرت خواست که من بنا به مشکلات
نمیتوانم در بخش نظرات مسایل و سوالات شما را پاسخ دهم ولی به زود ترین فرصت
این نقیصه را برطرف خواهم ساخت البته به همکاری و یاری همیشگی شما
موفق باشید


[ بدون نام ] 1387/02/29 ساعت 10:02 ق.ظ

تشکر
خواندم بسیار زیبا بود حتا از شعر شما !؟ به هر خال حالا شعر با شوق نو دوباره خواهم خواند خوب شد لااقل برای من چیزی نوشتی تشکر
شاد و کامکار باشید

[ بدون نام ] 1387/03/08 ساعت 05:38 ب.ظ

دوست عزیز تمام اشعار شما قابل قدر است واقعا که شما شعر مینوسید بگذار آنانیکه میگویند که شعر شما چیزی ندارد آنها حسود ان. واقعآ که زیبا بود .

شکیلا 1387/03/29 ساعت 04:46 ب.ظ

شعر هایت همه زیبا اند استعداد تان عالیست و واقعا قلب تان برای مردم و وطن تان میتپد.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد